http://115simoorgh.ParsiBlog.com
مجله دانستنیهای فوریتهای پزشکی سیمرغ
| ||
خاطرات پرسنل اورژانس 115 دو خاطره در یک اعزام یک شب از شب هایی که در پایگاه اورژانس شیفت بودم از اتاق فرمان در حدود ساعت 3 نیمه شب با بیسیم اعلام کردند و گزارش یه مریض بدحال رو دادن. آدرس خیابان امیرحمزه بود. با توجه به شرح حالی که گرفته شده بود بیمار پیرمردی بودکه ظاهراً از درد قلبی و تنگی نفس رنج می برد و دیابت هم داشت. [ یکشنبه 93/11/5 ] [ 3:33 عصر ] [ جمال رضایی اوریمی ]
[ نظرات () ]
خاطرات پرسنل اورژانس 115 چشم بینا
یادم میاد چند سال پیش بود. اون روز پُست کاریِ ما مستقر در ایستگاه آتش نشانی خیابان کاوه بود. از صبح زیاد سرمون شلوغ نبود که این همیشه باعث خوشحالی بود چون احتمال می دادیم که شکر خدا خطری جدی سلامت مردم رو تهدید نکرده بودکه نیاز به 115 باشد. [ یکشنبه 93/11/5 ] [ 3:30 عصر ] [ جمال رضایی اوریمی ]
[ نظرات () ]
خاطرات پرسنل اورژانس 115 تلخ و شیرین
خیلی وقت ها می شد در زمان خدمت در اورژانس در طول 1 روز حادثه های تلخ و شیرین زیادی رو کنار هم تجربه می کردیم. یادم میاد 20 سال پیش زمانی که جاده اصفهان تهران اتوبان نبود ، بالاتر از وزوان در نزدیکی موته تصادف وحشتناکی اتفاق افتاده بود . یه سواری هیلمن چپ کرده بود . [ یکشنبه 93/11/5 ] [ 3:27 عصر ] [ جمال رضایی اوریمی ]
[ نظرات () ]
خاطرات پرسنل اورژانس 115 سقوط در چاه اعزام سریع ، حادثه سقوط در چاه - خیابان طیب - برج جهان نما با اعلام اتاق فرمان سریع برای مأموریت اعزام شدیم . همزمان با ما نیروهای آتش نشانی هم در محل حادثه حاضر شده بودند . محل حادثه جایی بود که برای ساخت برج جهان نما در اصفهان آماده می کردند. [ یکشنبه 93/11/5 ] [ 3:24 عصر ] [ جمال رضایی اوریمی ]
[ نظرات () ]
خاطرات پرسنل اورژانس 115 فداکاری زیر صفر درجه
زمستان 89 بود اواسط بهمن ماه . به همراه رئیس مرکز فوریتهای پزشکی جهت نظارت بر پایگاههای اورژانس به شهرستان گلپایگان رفته بودیم . در همان زمان اعلام شد که در نواحی اطراف فریدونشهر برف سنگینی باریده و راههای ارتباطی چند روستا تا شهر و روستاهای اطراف آن قطع شده . [ یکشنبه 93/11/5 ] [ 3:10 عصر ] [ جمال رضایی اوریمی ]
[ نظرات () ]
خاطرات پرسنل اورژانس 115 باران پاییزی
[ یکشنبه 93/11/5 ] [ 3:9 عصر ] [ جمال رضایی اوریمی ]
[ نظرات () ]
خاطرات پرسنل اورژانس 115 آخ کمرم باز هم یک حادثه باز هم یک تصادف . با اعلام اتاق فرمان 115 فوراً حرکت کردیم .گزارش تصادفی در خیابان بزرگمهر بود .مصدوم ضربه مغزی شده بود که نتیجه اش کاهش هوشیاری بود . [ یکشنبه 93/11/5 ] [ 3:7 عصر ] [ جمال رضایی اوریمی ]
[ نظرات () ]
خاطره بابا ماما (خاطرات تکنسین های فوریتهای پزشکی) شاید این جزو موارد بسیار نادر در دنیا باشد که مردی بتونه با دل و جرات در زایمان به همسرش کمک کنه و بچه شون را با دست های خودش به دنیا بیاره ولی من اعتقاد دارم اگه هر آدمی کارشا با بسم ا... شروع کنه خداوند متعال هم هیچ وقت تنهاش نمی ذاره. [ یکشنبه 93/11/5 ] [ 3:0 عصر ] [ جمال رضایی اوریمی ]
[ نظرات () ]
خاطرات پرسنل اورژانس 115 پول بنزین خاطره من مربوط به 3 سال قبل بر می گردد. یه روز گرم تابستونی که مأموریت در پایگاه خیابون دانشجو بود صبح زود به پایگاه اومدم بعد از تعویض لباسهای شخصی ام با لباس فرم اورژانس پوشیدم مقداری پول تنخواه برای بنزین همیشه بر می داشتم تا اگر چند تا ماموریت پشت سر هم بریم امبولانس بی بنزین نمونه ؟؟ از کشو درآوردم و داخل جیب کاپشن فرمم گذاشتم [ یکشنبه 93/11/5 ] [ 2:56 عصر ] [ جمال رضایی اوریمی ]
[ نظرات () ]
خاطره زیبا از داود ادبی کارشناس فوریتهای پزشکی (خاطرات تکنسین های فوریتهای پزشکی) با نام خداوند بزرگ امروز یک روز جمعه بسیار خوب با هوایی عالی در پایگاه اورژانس 115 کیاکلا مرکز شهرستان سیمرغ در کنار دوست عزیزم آقای داود ادبی فیروزجایی هستیم. [ شنبه 93/6/29 ] [ 4:3 عصر ] [ جمال رضایی اوریمی ]
[ نظرات () ]
|
![]() ![]() | |
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |