یک روز پر ماموریت و پر خاطره
معمولا طبق روال گذشته وقتی هفته به جمعه می رسد همه چیز متوقف می شود.تعطیلی آخر هفته شروع می شود و همه مشغول استراحت و انجام دادن کارهای عقب افتاده اند.خانواده ها در کنار هم جمع می شوند و از بودن با یکدیگر لذت می برند.یک هفته کار و تلاش و زحمت و دویدن برای یک لقمه نون حلال و اینک ترمز...استراحت...فراغت از همه دنیا.
همانطور که جمعه برای همه فشنگ است برای ما پرسنل فوریتهای پزشکی نیز زیباست البته اگر اتفاق بدی نیفتد.هر چند در چنین روزی مجبور هستیم بیاییم اداره و کشیک بدهیم اما این هم جزیی از شغل ماست.
معمولا در پایگاه ما تعداد ماموریتها در روزهای جمعه کمتر از دیگر روزهای هفته است و به همین خاطر ما در اینجا جمعه ها شیفت دادن را تا حدودی دوست داریم و یا به عبارتی دیگر کمی تحمل پذیر تر است.
ماموریت اول...
دیروز جمعه آخر شهریور ماه بود.آخرین جمعه تابستان.ها گرمی خودش را از دست داده بود و خنکی هوا گرمای تابستان را از بین برده بود.همه چیز تا حوالی بعد از ظهر آرام بود اما این مثل اینکه تازه آرامش قبل از طوفان بود.
زنگ تلفن پایگاه به صدا درآمد.موقع خوردن ناهار بودیم.شماره مرکز پیام بر روی صفحه نمایش تلفن خودنمایی می کرد.ماموریت مان شروع شد.غذا را نیمه کاره رها کردیم و بلافاصله با آمبولانس سریع السیر به محل حادثه اعزام شدیم.مورد یک خانمی بود تقریبا 65 ساله با سابقه بیماری فشار خون و بیماری قلبی ساکن تهران که برای دید و بازدید به خانه اقوامش در کیاکلا آمده بود.
نکته اول:موقع سفر داروهایتان را همراهتان بیاورید و مهمتر اینکه داروهایتان را سر موقع مصرف کنید تا مبادا برایتان اتفاقی بدی بیفتد.
بله...بعد از یک سفر معمولا یک غذای مفصل آن هم در شمال بسیار لذت بخش است.بنابراین این خانم که فرصت را غنیمت دید و همه چیز را مهیا،شروع کرد به غذا خوردن آنهم با ترشی زیاد و این باعث شد تا مصرف داروهایش را به باد فراموشی بسپارد.
البته ما در ماموریتها بایستی مثل یک پلیس شم جستجو گری و کنجکاوی بالایی داشته باشیم.
یواشکی به همراه بیمار گفتم:
"شمه فامیل غذا زیاد بخرده؟"(فامیل شما غذا زیاد خورد؟)
ایشان در جواب سئوال بنده سرشان را به علامت تایید تکان داده و گفتند:
"اره غذا زیاد بخرده بعد ونه همراه اتا کاسه مشت مشت ترشی بخرده."(آره غذا زیاد خورد و همراه آن نیز یک کاسه پر ترشی خوردند.)
نکته دوم:سالمندان عزیز!شما که همه افراد خانواده دوستتان دارند و نگران سلامتی شما هستند،شما که چشم و چراغ خانه هستید،شما که بایستی سایه تان بالای سر افراد خانواده باشد لطفا بیشتر مراقب سلامتی خودتان باشید.لطفا...
نکته سوم:صاحبخانه عزیز!شما که مهمان دارید ، قبل از صرف غذا به مهمانهاتون یادآوری کنید که :
1- پرخوری نکنند
2 – اگر دارو مصرف میکنند حتما داروها را به موقع مصرف کنند.
اما ماموریت بعدی...
دعوای همیشگی و بدون پایان همسران
امان از دعواهای زن و شوهرها.همان داستان همیشگی و شنیدنی بین همسران.
اینکه اختلاف و دعوا جزیی از زندگی است و به قول دوستان شیرینی زندگی است شکی نیست منتها به شرطی و شروطی.اگر دیدید همسرتان مثل همین ماموریتی که ما رفتیم بیمار بود و بیماری قلبی دارد بایستی مواظبش باشید و اختلاف ها را فراموش کنید و یا اینکه بعد از اینکه همسرتان بیماریشان خوب شد با هم در یک فضای آرام بنشینید و مشکلاتتان را حل و آنها را تبدیل به شکلات کنید.
نکته چهارم:لطفا هنگام ماموریت در کار همکاران اورژانس دخالت نکنید.
ما میدانیم که شما استرس دارید
ما میدانیم که شما در شرایط سختی قرار گرفته اید
ما میدانیم که نزدیکترین عزیزان شما دچار حادثه شده اند و حالشان خوب نیست
ما میدانیم که الان شما نیاز به کمک دارید
ما میدانیم که زمان چقدر با اهمیت است و هر لحظه اش حیاتی است
همه اینها را ما میدانیم و درکتان می کنیم .
اما در آن لحظات اورژانسی ما پرسنل اورژانس بایستی بتوانیم با دقت و بدون مزاحمت و با فراغت خاطر کمکهای اولیه و اقدامات فوریتی و ویژه را به بیمار ارائه دهیم و این میسر نمی شود مگر با همکاری شما عزیزان.
ماموریت سوم...
هنگام غروب جمعه به ما گزارش دادند که یک فرد در کنار جاده در حوالی روستای سنگتاب به زمین اوفتاده و نیاز به کمک دارند.مورد یک آقایی بود تقریبا پنجاه ساله که مثل اینکه حافظه شان را از دست داده بودند و کسی از اهالس سنگتاب نیز وی را نمی شناختند.معلوم نبو که از کجا آمده است.هوشیار بود.علائم حیاتی وی نرمال بود.با پزشک مرکز تماس گرفته شد و شرح حال وی داده شد.مورد اورژانسی تشخیص داده نشده و ماموریت خاتمه یافت.
معمولا در چنین حالاتی بایستی اورژانس اجتماعی و یا مددکاران اجتماعی مسئول چنین افرادی هستند و بایستی اقدامات بعدی را آنها انجام دهند.
نکته پنجم:نکته مهمی که در این مورد بایستی دقت شود تنها نگذاشتن چنین افرادی در خیابان و جاده و یا محل رفت و آمد ماشین ها و وسائل نقلیه می باشد.
این آقا در کنار جاده اصلی کیاکلا به قائمشهر در حال پرسه زدن بوده و چون حافظه اش را از دست داده بود هرلحظه امکان برخورد با اتومبیل ها وجود داشت.پس این افراد را به هیچوجه تنها نگذارید
تشکر ویژه: از آقای برزگر که رئیس شورای روستای سنگتاب است نهایت تشکر را می کنیم زیرا در این ماموریت نهایت همکاری را با ما داشته و اطلاعات مورد نیاز را در اختیار ما قرار داده و لحظه به لحظه در کنار ما و نیز در کنار بیمار بوده اند.
ماموریت چهارم...
مثل اینکه ماموریتها نمیخواهد به پایان برسد این بار درمانگاه کیاکلا،همانجایی که ما همیشه خاطرات خوبی از آن داریم یک مورد چاقوخوردگی گزارش شده است.البته ضرب و جرح در روستای سید محله اتفاق افتاد و مصدوم توسط اهالی روستا به درمانگاه انتقال داده شد.همکاران درمانگاه به طور مطلوب اقدامات حیاتی برای کنترل خونریزی و بهبود حال بیمار را انجام داده و مصدوم به بیمارستان اعزام شد.
نکته ششم :در هنگام خونریزی ها اولین کار برای کمک به بیمار کنترل خونریزی و بند آوردن خون است.بنابراین فرصت را از دست ندهید و هر چه سریعتر با یک پارچه یا پیراهن یا لباس یا روسری و ... محل خونریزی را شناسایی کرده و محکم ببندید تا خونریزی بند بیاید.
نکته هفتم: مواظب دستانتان باشید.وقتی میخواهید به کسی کمک کنید که در حال خونریزی است حتما دستکش داشته باشید و اگر دست شما خونی شد فورا با آب گرم و صابون شستشو دهید.
پایان...