سفارش تبلیغ
صبا ویژن
http://115simoorgh.ParsiBlog.com
مجله دانستنیهای فوریتهای پزشکی سیمرغ 
قالب وبلاگ
لینک دوستان
سایت های استان مازندران
لینک مجلات مفید

کشمکش فرزندان و همراهان در اورژانس

هنگام ماموریت و زمانی که بر بالین بیمار بخصوص در منزل بیمار حضور داریم شاهد رفتارها و برخوردهای متفاوت اعضای خانواده در رابطه با بیماری و مسئله درمان بیمار هستیم، بطوریکه کشمکش همراهان و فرزندان بیمار با یکدیگر از مسائل چالش برانگیز و پیچیده ای است که گاها اوضاع داخل خانواده را متشنج و گسیخته می کند.

تصمیم گیری و گرفتن تصمیم واحد و یکسان و در عین حال صحیح و درست بخصوص توسط فرزندان یکی از چالش های جدی اعضای حانواده است. این کشمکش و چالش در زمانها و شرایط مختلف  در خانواده ها متفاوت است. تصمیم درباره بردن یا نبردن بیمار به بیمارستان، به کدام بیمارستان بردن و چه کسی با بیمار همراه گشتن نمونه هایی هستند که می توانند در صورت عدم مدیریت مناسب از سوی افراد تبدیل به تهدیدی برای کانون خانواده شوند.

"" گویند در پشت راه آهن شاهی و در گوشه ای از شهر، پیرزنی هنگام نیمه های شب و در تاریکی خانه، ناگهان سرگیجه اش عود کرده، سخت بر زمین افتاده و بدنش دچار آسیبی مبهم گشت. چون این اتفاق رخ داده، شوهر و فرزندان نگران گشته، در هیاهو و دستپاچگی ناشی از خواب آلودگی به خدا توکل کرده و او را به بیمارستانی بس عظیم در آن سوی شهر روانه کردند. در مریضخانه چند ساعتی به قصد درمان و بهبودی توقف کرده، نظرات اطباء حاذق را شنیده، آزمایشات و تصاویر لازم را کسب کرده و آنگاه با تصمیم فرزند ارشد خانواده و با رضایت سایر اعضاء و علیرغم ممانعت و نارضایتی اطباء مادر را به خانه منتقل نمودند.""

اما ساعت از سه صبح گذشته بود که مادر دوباره حین برگشت از مستراح و اجابت مزاج در اثر همان سرگیجه همیشگی اش ولی این بار شدیدتر دچار افتادگی و ضربه سر مجدد می گردند. وقتی ما به بالین بیمار می رسیم اطرافیان همه دستپاچه، نگران و مضطرب بودند و من متعجب که چرا چنین اتفاقی افتاده است و اصلا چرا اینجا! ناگفته نماند که من چند ساعت قبل بیمار و همراهانش را در بیمارستان دیده بودم و تصور ترخیص زودرس و به خانه برگشتن را نداشتم که این موجب شگفتی من گشته بود.

تصمیم گرفتیم تا مادر را به دارالشفاء ببریم اما این بار اختلاف اولاد و ملازمین بر این است که کدام دارالشفاء بهتر است. ولیعصر یا رازی؟ پسر ارشد که یکی از پرسنل اداری شبکه بهداشت شهرمان است، اظهار فضل و دانش می نموده و در این موارد سعی می کرد تا تصمیمات خودش را بر برادر و خواهرش القاء نماید که این نوع رفتار ایشان برای بنده بارز و آشکار بود.

سرانجام همگی متفق القول و با توصیه همان همکار همه چیزدان و با تایید خود بیمار راضی گشته و به سمت بیمارستان رازی راه افتادیم. بیمارستان رازی بسیار شلوغ و تختها همگی پر از بیمار بود که این وضعیت خارج از تصور اعضای خانواده بود. یک ساعتی معطل شدیم تا برایمان تخت بیاورند. کم کم زمزمه هایی مبنی بر نارضایتی در میان برخی از افراد خانواده به گوش می رسید. این بار برادر کوچکتر به همان همه چیزدان خرده گرفته و گلایه نموده که چرا اطباء و پرستاران اینجا کاری برای مادر انجام نمی دهند و کاش راضی به آوردن مادر به رازی نمی شدیم. برادر بزرگتر سعی در توجیه مسئله و قانع کردن برادر کهتر داشت. در حالیکه دو برادر به بحث و گفتگو و جدل بین خودشان ادامه می دادند ما نیز خداحافظی کرده و به پایگاه برفتیم.


[ شنبه 98/6/23 ] [ 9:20 عصر ] [ جمال رضایی اوریمی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

تماس با ما
درباره وبلاگ

این یک مجله ای است مفید و سرشار از مطالب ارزنده و جالب توجه برای همه مردم. این مجله بازتابی است از زندگی من.


برای نمایش تصاویر گالری کلیک کنید


وبلاگ های پزشکی
امکانات وب
l
Online User
امکانات وب


بازدید امروز: 5
بازدید دیروز: 79
کل بازدیدها: 674444