شعر در مورد فوریتهای پزشکی -ای بچه خوب و عزیز و باهوش
ای بچه خوب و عزیز و باهوش
بیا بکن نصیحت مرا گوش
خوب می دونم بزرگ و عاقلی تو
وقت خطر زرنگ و کاملی تو
چند تا سئوال دارم من از تو عزیز
خدا کنه هیچ وقت نباشی مریض
سئوال من راجع به یک مرکزه
ارزش کارش نداره اندازه
اورژانس کجاست کی شنیده تا حالا
هر کی بگه بهش می گیم ماشاا...
شاید یکروز تنها بودی با مادر
مادربزرگ، پدربزرگ یا پدر
یا همسایه یا دوستای مدرسه
یا مهمونی که خونتون می رسه
ممکنه وقت بازی توی کوچه
شیطون بره به جلد چند تا بچه
ممکنه یک تصادفی ببینی
نباید اون لحظه بیکار بشینی
شاید کسی سوخت با بخار آب جوش
یا چاهی بود کسی افتاده بود توش
شاید کسی تنفسش شد ضعیف
شکسته شد یک دست یا پای نحیف
از درد قلب کسی بشه ناآرام
یا کودکی بیوفته از پشت بام
تو مدرسه تو کوچه یا تو خونه
پای سلامت کسی میونه
بزرگ ترها اون لحظه مشغول می شن
بعضی ها وقت حادثه هول می شن
اما تو باهوشی و زبر و زرنگ
با ترس و گریه می ری حتماً به جنگ
هول نمی شی این هول شدن نداره
مصدوم نیاز به یاری تو داره
تو می تونی با یک تماس فوری
از مرکز اورژانس کمک بگیری
مصدوم اگر از حادثه می بُرد رنج
زود تو بگیر شمار? یک یک پنج
وقت خطر سریع بگیر شماره
اورژانس به فوریّت کمک می آره
هرگز فراموشت نشه یک یک پنج
تو خاطرت نگه بدار مثل گنج
ستار? زندگی آرمِ اورژانس
وقتی رسید می بینی رو آمبولانس
به رنگ آسمونه این ستاره
حضورش آرامش هر بیماره
یک مار و یک عصا میونِ اونه
این آرم باید به یاد تو بمونه
اورژانس کارش دقیقه مثل ساعت
هدف اینه سرعت، امداد، سلامت
هرگز فراموش نکنی یک یک پنج
تو خاطرت نگه بدار مثل گنج
در هر زمان و هر مکان وقت رنج
آروم می شی به همت یک یک پنج