سفارش تبلیغ
صبا ویژن
http://115simoorgh.ParsiBlog.com
مجله دانستنیهای فوریتهای پزشکی سیمرغ 
قالب وبلاگ
لینک دوستان
سایت های استان مازندران
لینک مجلات مفید

سفرنامه همراه با المپیاد جمال رضایی(بخش اول)

خاطرات سفر به شیراز و حضور در المپیاد کشوری فوریتهای پزشکی

به روایت : جمال رضایی اوریمی 

بنده در سال 1389 بعد از انتخاب به عنوان پرستار نمونه اورژانس 115 مازندران به همراه دو نفر از دوستانم به سومین دوره مسابقات کشوری کارکنان فوریتهای پزشکی که در شیراز برگزار میشد اعزام شدیم. مسابقات خوبی بود. افراد زیادی شرکت کرده بودند و با هم به رقابت پرداختند.بنده نیز در این سفر آنچه را دیدم و شنیدم و تجربه کرده بودم را به رشته تحریر در آوردم.ان شاله به یاری خداوند بزرگ از امروز این سفر نامه را به صورت جداگانه و سریال وار در وبلاگ شخصی ام قرار میدهم.

این مجموعه با احترام فراوان تقدیم می شود به تمامی تکنسین ها و دانشجویان فوریت های پزشکی ایران زمین که در راه خدمت به مردم میهن عزیزمان شبانه روز در حال تلاش هستند...


یا علی گفتیم و عشق آغاز شد

بعد از اینکه من به عنوان یکی از افراد منتخب استان مازندران انتخاب شدم خیلی خوشحال بودم و هر روز لحظه شماری می کردم تا به شیراز سفر کنم.البته ناگفته نماند من سال قبل هم برای المپیاد کشوری که در تهران برگزار شده بود یکی از افراد برگزیده استان مازندران بودم، اما بدلیل مشکلات خانوادگی نتوانسته بودم در آن دوره از مسابقات شرکت کنم و به جای بنده دوست و همکار خوبم آقای مهدی محمودی که از پرسنل زبده و ماهر و با دانش استان مازندران بودند در مسابقات شرکت کردند.اما امسال شرایط فرق میکرد.خوشحال بودم از اینکه می توانستم در این دوره از مسابقات شرکت کنم.بخصوص اینکه المپیاد هم در شهر شیراز برگزار میشد و من همیشه آرزو داشتم تا سفری به شیراز داشته باشم.
قبل از سفر با مسئول آموزش اورژانس استان مازندران آقای شریف زاده تماس گرفته و هماهنگی های لازم را بعمل آورده بودیم.بلیط های هواپیما نیز آماده شده بود و قرار شد تا ساعت 15:30 بعد از ظهر دوم تیر ماه از تهران با هواپیما به سمت شیراز پرواز کنیم.

به هر حال روز فرا رسید و همه ما امیدوارانه مسیر شیراز را از راه جاده زیبای هراز به سمت تهران در پیش گرفتیم.مقصد ما فرودگاه مهرآباد تهران بود.
هوای عالی و خنک کوهستان همه را به وجد آورده بود.دیدن قله دماوند از دامنه کوه و خیره شدن به رودخانه زیبای هراز با آبهای خروشان و بی قرارش بسیار زیبا و دلنشین و آرامبخش می نمود. با دیدن این منظره های زیبا و چشم اندازهای طبیعی و بکر این اصل تایید می شود که همه ما انسانها روزی دوباره به طبیعت بر خواهیم گشت و در آنجا آرام خواهیم گرفت و زندگی شهرنشینی و ماشینی امروزه با تمامی وسایل و امکانات رفاهی که برای ما به ارمغان آورده است سرابی بیش نمی باشد و ما روزی دوباره بر خواهیم گشت به اصل خویش،به جنگل،به دریا،به مراتع .بر میگردم به همانجایی که به آن تعلق داریم.

هر که دور ماند از اصل خویش

باز جوید روزگار وصل خویش


پیش گفتار

منت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت.هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است و چون برآید مفرح ذات.پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب.

سومین دوره المپیاد تکنسین های فوریت های پزشکی ایران و نیز اولین دوره المپیاد دانشجویان فوریت های پزشکی ایران، تابستان امسال (4-3 تیر ماه 1389) در شهر زیبا و تاریخی شیراز برگزار گردید.

مسابقاتی که با هدف ارتقای دانش و مهارت تکنسین های فوریتهای پزشکی و نیز ایجاد انگیزه ای مضاعف برای ایجاد رقابت میان آنان برگزار گردیده است.مسابقاتی که شور و انگیزه ای فراوان را در بین افراد شرکت کننده در این مسابقات ایجاد کرد که نوید تولد نسل جدیدی از تکنسین های اورژانس 115 را داده است که با تکیه بر علم و مهارت خویش ارائه گر خدمات نوین و پیشرفته همراه با کیفیت بالا به تمام مردم کشورمان می باشند. بعد از اینکه این مسابقات در شیراز برگزار گردید به این فکر افتادم تا یک گزارشی مفصل و جامع از این المپیاد را در قالب یک مجموعه خاطرات به نگارش درآورم .

این مجموعه حاوی خاطرات تلخ و شیرین،لحظه های به یادماندنی،توصیف آنچه را که دیدم و نیز آنچه در این سفر زیبا و به یاد ماندنی برای من اتفاق افتاده است می باشد.من تلاش نمودم تا آنجاییکه می توانستم تقریبا تمام رویدادها و اتفاقاتی را که در این المپیاد رخ داده است را به رشته تحریر در آورم،

البته تنها از نگاه خودم و بس.همچنین من این نوشته را به سفارش و یا توصیه فرد یا گروه خاصی ننوشته ام، بلکه با اراده و میل خودم بوده است.عشق به اورژانس و امداد و همه آن چیزی که بنام فوریت پزشکی است شوری در من ایجاد کرد تا با یاری خداوند متعال این مجموعه را به نگارش در آورم.

من این مجموعه را تقدیم میکنم به کلیه تکنسین های فوریت های پزشکی که در راه نجات بیماران و مصدومان گام بر می دارند، آنان که پیام آور سلامتی و ندابخش زندگی و حیاتی دوباره برای مردم میهن عزیزمان هستند.

بعد از طی یک مسافت چند ساعته هنگام اذان ظهر به فرودگاه مهرآباد رسیدیم. ساعت حرکت هواپیما 15:30 عصر اعلام شده بود.بنابراین هنوز زمان زیادی تا پرواز به سوی شیراز مانده بود.از قبل برای من مثل روز روشن بود که پرواز ما با تاخیر خواهد بود.ساعت از 15:30 بعد از ظهر گذشته بود اما هنوز خبری از پرواز شیراز نبود تا اینکه...
تا اینکه بالاخره نزدیک ساعت 17:30 بعد از دو ساعت تاخیرانتظارات به پایان رسید و سوار هواپیما بوئینگ شدیم.هواپیمای بسیار عظیم الجثه و غول پیکری بود.پس از سوار شدن تمام مسافران و قبل از حرکت، خلبان هواپیما از تمام مسافران به خاطر تاخیر ی که داشت عذرخواهی نموده و علت تاخیر را عدم هماهنگی شرکت هواپیمایی ایران ایر اعلام نمودند.
پرواز خاطره زیبایی است که برای همیشه در ذهن انسان باقی می ماند.به اوج رفتن و به خدا نزدیک شدن و از آن سوی ابرها به زمین نگریستن بسیار هیجان انگیز و لذت بخش می باشد. پرواز زیباست اما استرس در تمامی لحظات در وجودم رخنه کرده بود.لحظات نشان میدهد که پرواز رو به انتها است و مقصد نزدیک است. شیراز اکنون در زیر چشمان ما قرار دارد ،انگار که الان داری با فرش جادویی در حال عبور از شیراز هستی.شهری بزرگ و سترگ با ساختمانهایی بلند و مردمانی خونگرم که عادت دارند به سفر و سیاحت.لحظه ، لحظه فرود آمدن است.با اینکه مدت زیادی نبود که در آیمان بودیم و از زمین دور بودیم اما دلم برای زمین تنگ شده بود.اکنون به زمین بایستی سلامی دوباره گفت.
پس درود بر تو ای زمین زیبا و دوست داشتنی.


خوشا شیراز و وضع بی مثالش
سرانجام ما پس از یک ساعت پرواز به شهر شیراز رسیدیم.شهری که حافظ اینچنین آن را توصیف میکند:


« خوشا شیراز و وضع بی مثالش

خداوندا نگه دار از زوالش


به شیراز آی و فیض روح قدسی

بجوی از مردم صاحب کمالش »


محل اسکان ما در یکی از بهترین نقاط شیراز که از آب و هوای بسیار مطبوعی برخوردار بود قرار داشت.شمال شیراز جایی بود که زبانزد همه مردم بود،زمین و خانه های گرانقیمت،ماشین های آخرین سیستم ، شب های خنک و خاطره انگیز و باغهای سرسبزی که انسان را به سوی خودشان فرا می خواندند.

مجتمع عظیم ولایت که چند صباحی پیش تاسیس شده بود در چنین منطقه ای قرار داشت. اما محل اسکان دانشجویان فوریت پزشکی در جای دیگری از شهر بود.مردم شیراز وقتی که هوا رو به تاریکی می نهاد همراه با خانواده شان به پارک ها و جاهای تفریحی می رفتند.در این هوای ییلاقی خانه ماندن اصلا روا نبود.آب و هوای اینجا من را به یاد منطقه ییلاقی وزیبای خودمان در سوادکوه مازندران می انداخت.سرزمین چشمه های زلال و خروشان،سرزمین جنگل های سرسبز و دست نخورده ،دیار کوههای سر به فلک کشیده و دره هایی که پر است از گلهای وحشی.


نسیم خنک ییلاقی روح انسان را می نوازد و انسان از اعماق وجودش احساس آرامش خاطر می کند.درختان سیب در هر گوشه ای از خیابان چشم ها را می نوازند.خانه هایی به سبک تخت جمشید با ستون هایی بلند و حجاری شده و نقش برجسته هایی شبیه به آنچه من در تخت جمشید دیده بودم در اینجا وجود داشت.زندگی در چنین نقطه ای از شهر نیاز به سرمایه مالی زیادی دارد و عموما افراد مرفه در اینجا زندگی می کنند.

پایان قسمت اول




[ یکشنبه 93/11/19 ] [ 2:57 عصر ] [ جمال رضایی اوریمی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

تماس با ما
درباره وبلاگ

این یک مجله ای است مفید و سرشار از مطالب ارزنده و جالب توجه برای همه مردم. این مجله بازتابی است از زندگی من.


برای نمایش تصاویر گالری کلیک کنید


وبلاگ های پزشکی
امکانات وب
l
Online User
امکانات وب


بازدید امروز: 15
بازدید دیروز: 154
کل بازدیدها: 675482