http://115simoorgh.ParsiBlog.com
مجله دانستنیهای فوریتهای پزشکی سیمرغ
| ||
خاطرات پرسنل اورژانس 115 چسب رازی یکی از روزهای تابستان بود . در پایگاه نشسته بودیم . پایگاه بین جاده ای وزوان جایی در محور اصفها -تهران. تا اون ساعت روز آرومی داشتیم اما حادثه خبر نمی کند . از اتاق فرمان اطلاع دادند یک ماشین خاور در محدوده نزدیک ما چپ کرده و از جاده به بیرون منحرف شده . ظاهراً راننده خودش با شماره 115 تماس گرفته و اطلاع داده بود . با اعلام حادثه ، سریع به سمت محل اعزام شدیم . ظاهراً علت بیرون رفتن خاور از جاده یک کامیون ولوو بود که هنگام سبقت باعث شده بود راننده خاور تعادلش رو از دست بده . 2 مشکل بزرگ وجود داشت که امداد رسانی رو با خطر روبرو می کرد . اول اینکه خاور در منطقه ای افتاده بود که بسیار گل آلود بود و به هیچ عنوان نمی شد آمبولانس رو از فاصله 20 متری نزدیک تر برد . دوم اینکه بار این خاور چسب مایع رازی بود که در اثر حادثه در تمام منطقه ریخته بود و همین امر دسترسی ما به خاور و مجروحان رو بسیار سخت کرده بود . معظل بزرگی بود اما به هر ترتیب ما خودمون رو به پای ماشین رسوندیم . پسر راننده که حدود 15 سال داشت و به عنوان کمک راننده با پدرش همراه شده بود تا این بار رو از تهران به شیراز برسونند ، حالا با پای شکسته نشسته بود و از درد فریاد می کشید . اما شکر خدا خود راننده به جز چند زخم سطحی آسیب جدی ندیده بود . با کمک هم پسرک رو بیرون آوردیم و پاشو آتل بندی کردیم دوباره با همون شرایط دشوار و البته این بار با کمک پدرش ، مجروح رو به کنار آمبولانس رسوندیم . کار ما تمام شده بود . اونا رو سوار آمبولانس کردیم و از منطقه دور شدیم ام هنوز چند دقیقه ای از دور شدن ما نگذشته بود و راننده مشغول توضیح دادن در مورد حادثه بود که صدای انفجار مهیبی منطقه رو لرزوند !!! ایستادیم . همه پریدیم پایین . آتش از دور زبانه می کشید و دود بسیار غلیظی منطقه رو پوشانده بود . خاور حاوی چسب منفجر شده بود . به احتمال زیاد تینرهای موجود در چسب به باطری ماشین رسیده و منجر به انفجار شده بود . همه شوکه بودیم . تصور اینکه ما 2 دقیقه قبل همونجا کنار خاور بودیم سخت بود . در لحظه انفجار ما حدود 500 متر با صحنه فاصله داشتیم و لطف خدا رو با تمام وجود احساس کردیم چون اگر کمی دیرتر به صحنه رسیده بودیم و یا کندتر از صحنه حادثه حرکت کرده بودیم قطعاً کسی جان سالم به در نمی برد . نه ما و نه پدر و پسر . خدارو شکر . [ پنج شنبه 93/11/16 ] [ 10:50 صبح ] [ جمال رضایی اوریمی ]
[ نظرات () ]
|
| |
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |